اقرار عجیب یک متهم | خواستم زانو بزنم و خواستگاری کنم اما بازداشتم کردند

من در یک خانواده پولدار بزرگ شده‌ام، اما دختری که عاشقش شده‌ام در یک خانواده فقیر. خانواده من موافق ازدواج ما بودند، اما خانواده نیلوفر در اوج ناباوری با این وصلت مخالفت کردند.
اقرار  عجیب یک متهم | خواستم زانو بزنم و خواستگاری کنم اما بازداشتم کردند
کد خبر : ۵۱۸۶۰

«وارد کلاس نیلوفر شدم و کیفش را مقابل چشم استاد و دانشجویان دیگر قاپیدم و فرار کردم تا او به دنبالم بیاید و من در محوطه دانشگاه زانو بزنم و از او خواستگاری کنم.» این گفته‌های عجیب پسری جوان است که به اتهام سرقت کیف یکی از دانشجویان در کلاس درس دستگیر شده است.

این حادثه عجیب چند روز قبل در یکی از دانشگاه‌های تهران اتفاق افتاد. آن روز پسری جوان به نام سروش وارد یکی از کلاس‌ها شد و به سمت دختری دانشجو رفت. استاد دانشگاه با تعجب به پسر جوان نگاه می‌کرد و سروش ناگهان کیف دختردانشجو را قاپید و فرار کرد.

پس از این اتفاق بود که چند دانشجو به دنبال سروش دویدند و در حیاط دانشگاه وی را گیر انداختند. همان موقع ماموران حراست دانشگاه هم وارد عمل شدند و سروش را دستگیر کردند.

تحقیقات از پسر جوان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت آغاز شد و او درباره انگیزه اش گفت: من در یک خانواده پولدار بزرگ شده‌ام، اما دختری که عاشقش شده‌ام در یک خانواده فقیر. خانواده من موافق ازدواج ما بودند، اما خانواده نیلوفر در اوج ناباوری با این وصلت مخالفت کردند. من هم روز حادثه به دانشگاهی که نیلوفر در آنجا درس می‌خواند رفتم تا با برداشتن کیفش، او را به دنبال خودم بکشانم. فکر می‌کردم او به دنبالم می‌آید و من در حیاط دانشگاه و مقابل چشم هم دانشگاهی هایش زانو می‌زنم و از او خواستگاری می‌کنم، اما به جرم سرقت دستگیرم کردند.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان را با نصب اپیلکیشن خبرخوان گردون به سهولت دنبال کنید.
مجله زندگی
ارسال نظر